09154433487بهترین روانشناس مشهد - درمان افسردگی
مقدمه
فرد افسرده دارای حالاتی توام با غم ، گرفتگی و بیحوصلگی معمولا با حس گناه توام و اختلال خلقی است که کاهش عمیق میل به فعالیت لذت بخش روزمره زندگی روزمره دارد .
این ناتوانی برای کسب لذت همچنان مداوم و پایا است اما برای افراد مختلف دارای شدت متفاوتی است.
دراین حالت فرد احساس خستگی دائم دارد.
شیوع افسردگی
افسردگیهای در نوزادان بدلیل جدایی کودک از مادر رخ می دهد .
در نوجوانی به شکل احساس گنهکاری و کاهش حرمت نفس ، پرخاشگری همراه بیحوصلگی ، نافرمانی کردن، بیاشتهایی ، مشکلات تحصیلی ، و خود بیمار انگاری .
تعداد دختران افسرده با افزایش سن بیشتر میشود.
ناارزندهسازی خود در سنین پیش دبستانی و دبستانی
بیتفاوتی در رفتار در بزرگسلی همچنین بیحالتی خلقی و سکون حرکتی
در ارتباطات تعاملی دچار فقر و بی تفاوت شدن
به تحصیل بیرغبت شدن
نسبت به بدن خود بیتوجه شدن
تبین شناختی
فرد افسرده دارای مشکلاتی در پردازش اطلاعات میباشد.
ساخت شناختی فرد افسرده ریشه در یک پاسخ عاطفی رنج آور ، منفی گرایانه بدبینانه در رویدادهای زندگی است .
فرد افسرده چه عملکردی دارد ؟
فرد افسرده با رمزگردانی رویدادهای محیطی و محرکها را بر حسب ساخت شناختی موجود خود افکار و تصویرهای ذهنی بوجود میآورد.
محرکها موجب افسردگی فرد نیستند ، بلکه تفسیر و پردازش اطلاعات از محرکهای بیرونی و درونی است که افسردگی را بوجود میآورند.
نقش اصلی در پاسخ عاطفی را شناختها و تفسیرها ایفا میکنند.
ساخت شناختی هر فرد به تدریج پایدار و مداوم میشود و سازمان مییابند که ناهشیارند.
بدون در نظر گرفتن واقعیت بیرونیاستنباط شخصی کردن از وقایع
درک منفی و جزئی وقایع
تعمیم زیاد تجربههای ناموفق به موقعیتهای دیگر
کوچک کردن تجربهها و رویدادهای موفقیت آمیز
بزرگنمایی رویدادهای منفی
این افکار به نوبه خود بوجود آورنده پاسخهای رنج آور افسردگی میشوند.
هر قدر افکار نامعقول بیشتر باشند، افسردگی شدیدتر میشود .
درمان افسردگی با شناخت درمان گری
با شناخت درمانی فرآیند شناختی فرد و افکار را مورد تاثیر و تغییر قرار دهند.
درمانگر سعی دارد که فرد را نسبت به نامعقول بودن و غیر واقعی بودن افکار و برداشتهای خود هشیار کند.
با وارسی و بازنگری افکار غیر منطقی ، روش تفکر منطقی تفسیر منطبق با واقعیت را برای فرد زنده کند.
روش اصلی شناخت درمانگری به تغییر باورهای بیمار منجر میشود .
ساختهای شناختی در اثر تعامل با محیط و اطرافیان به تدریج ساختهای شناختی خود را بنا میکند.
والدین به عنوان موثرترین عوامل محیطی در شکلدهی مرکز شناختی انسان و چگونگی تفسیر فرد از وقایع و رخدادها نقش مهمی را به عهده دارند.
تجربیات نشان دادهاند که تفاسیر کودکان و نوجوانان از وقایع و پدیدههای اطراف با تفاسیر والدین آنها به مقدار قابل ملاحظهای مطابقت دارد.
افسردگی ناشی از غیر معقول و برداشتهای منفی از وقایع و پدیدهها است.
که کودک توسط سایرین یاد می گیرد .
این انطباق ساخت شناختی کودک را به طور منطقی و معقول و مطابق با واقعیتها شکل میدهد که طبیعتا زمینه سازمان یافتگی و بروز اختلال افسردگی را از بین میبرد.
راه حل این است که به کودکان بیاموزیم که تفسیر ذهنی و نگرش ما باید منطبق بر واقعیتها باشد.